display result search
علیاصغر بهاری (1284 شمسی - 1374 شمسی) از استادان موسیقی ایرانی و نوازنده برجسته ساز كمانچه بود. وی در دههٔ 60، با فرامرز پایور، جلیل شهناز، محمد اسماعیلی و محمد موسوی، در «گروه اساتید موسیقی ایران»، همكاری داشت.
زندگی نامه
علیاصغر بهاری، به سال 1284 در ناحیه بازار عباسآباد تهران متولد شد. وی اصالتاً اهل شهر بهار بوده است. پدرش «نایب محمدتقیخان» تا سن 13 سالگی تربیت او را بر عهده داشت. پس از آنكه پدرش ورشكسته شد، مادرش گوهر خانم فرزند میرزا علی خان نوازنده ماهر كمانچه، ناگزیر به همراه خانواده به خانه پدری پناه برد. در این زمان بود كه با موسیقی انس گرفت و به كمانچهنوازی پدربزرگش علاقهمند شد. به درخواست مادرش از میرزا علی خان به مدت 2 سال نواختن كمانچه را آموخت و سپس به مدت 4 سال در مكتب سه دایی خود به نامهای رضاخان، اكبرخان و حسنخان كه در یك قرن پیش جزو هنرمندان نامی ایران به حساب میآمدند، دست به تكمیل تجربیات خود در كمانچه نوازی زد.
علیاصغر بهاری، از داییهای خود چیزهایی را كه باید بیاموزد آموخت تا اینكه در هجده سالگی، همراه با اركستر ابراهیمخان منصوری در كنسرتی كه در یك سالن بر پا شده بود شركت میكند و از همینجا آوازه شهرت بهاری به گوش موسیقیدانان میرسد و او را به نام نوازنده خوب و آگاه به نواختن گوشههایی ایرانی میپذیرند. در این زمان بود كه با مرگ پدرش، اداره امور خانواده به او، كه پسر بزرگ خانواده بود، سپرده شد. پس از چند سال كه پیانو به جای سنتور و ویولن به جای كمانچه رواج پیدا كرده بود، وی نیز كمانچه را زمین گذاشت و نواختن ویولن را آغاز كرد و نزد رضا محجوبی به تكمیل آموختههای خود در موسیقی ایرانی پرداخت. چنانچه پس از اتمام تحصیل، استادش چنان از حاصل كار خشنود بود كه تمام شهریهای كه تا آن زمان به وی پرداخته بود یكجا به او برگرداند.
بهاری پس از چندی در مشهد كلاس موسیقی جهت تعلیم میگشاید و یك سال هم با حبیب سماعی استاد سنتور كار میكند و شاگرد تعلیم میدهند و بعداً به تهران میآید و توسط استاد روحالله خالقی به مدرسه موسیقی جهت تعلیم دعوت میشود و در هنرستان شروع به همكاری مینماید. این ایام مصادف بود با گشایش رادیو كه او را نیز به همكاری فرا میخواند. در سال 32 بود كه پس از سالها دوری از كمانچه، با علاقه فراوان دوباره این ساز را دست گرفت. در روزگاری كه این ساز در حال فراموشی بود و اغلب به دیده تحقیر به آن نگریسته میشد و این ساز مخصوص مطربهای دورهگرد تلقی میشد. پس از اجراهای اصفر بهاری در رادیو، دانشگاه تهران از وی دعوت كرد تا به تعلیم هنرجویان این دانشگاه بپردازد. در سال 1346 با دعوت رادیو فرانسه در سالن دلاویل در میان سه هزار بیننده به اجرا پرداخت.
وی با همكاری با مركز حفظ و اشاعه موسیقی ایران، شاگردان خوبی را تربیت كرد كه هر كدام هم اكنون یكی از بهترین كمانچهنوازهای كشور میباشند. او علاوه بر ساختن قطعههای ضربی از قبیل پیش درآمد و رِنگ، بر ردیف موسیقی ایرانی و ضربیهای روایت شده از متقدمین تسلط كامل داشت. اصغر بهاری نقش مهمی را در روایت تصانیف و نغمههای فراموش شده و مهجور موسیقی ایرانی دارد. چنانچه بسیاری از تصانیف و نغمههایی كه اكنون موجود است، مدیون حافظه اوست.
بهاری ، شنبه 20 خرداد 1374 شمسی در 90 سالگی درگذشت. وی در دههٔ 60، با فرامرز پایور، جلیل شهناز، محمد اسماعیلی و محمد موسوی، در گروه اساتید موسیقی ایران همكاری داشت كه در این دوران آلبومهای انتظار دل و خلوت گزیده (با صدای محمدرضا شجریان) و لیلی و مجنون، دل شیدا و كنسرت اساتید موسیقی ایران (باصدای شهرام ناظری) اجرا شدند.
شرح مختصر زندگی استاد اصغر بهاری از زبان خودش:
سال 1284 شمسی در تهران به دنیا آمدم . پدرم نایب محمدتقی خان كه صاحب مختصر ملك و زمینی در شمیران بود تربیت مرا تا سن سیزده سالگی برعهده داشت . زمانه و ایام ، اما با پدرم سرسازگاری نشان نداد و به یكباره مال باخته و ورشكسته گردید . مادرم گوهر خانم فرزند میرزاعلی خان ، نوازنده چیره دست كمانچه ناگزیر همراه خانواده به خانه پدری پناه برد .
از این زمان به بعدزیرسایه پرهنر پدربزرگم با عالم موسیقی انس و الفت گرفتم . آنجا بود كه برای اولین بار مونس صدای گوش و دلنواز كمانچه میرزاعلی خان شدم . نه فقط او كه صدای ساز دایی بزرگم رضاخان كه ماهرانه كمانچه می نواخت و نیز نواختن ماهرانه به وسیله دایی دیگرم اكبرخان ، مربا این ساز رابطه و عشقی جانانه بخشید . خدا بیامرزد مادرم را وقتی به شور و عشق من نسبت به موسیقی مخصوصا كمانچه آشنا شد از پدربزرگم میرزاعلی خان خواست تا به من كمانچه نوازی را تعلیم دهد . او مدت دوسال با حوصله و صبر تمام زیروبمهای ساز كمانچه را به من آموخت تا آنكه سرانجام ادامه تعلیم مرابه داییها سپرد مدت چهارسال نیز در خدمت داییها به ت كمیل معلومات وتمرین ساز كمانچه پرداختم .
در سن شانزده سالگی همكاری خود را با اركستر كوچكی كه بیشتر برای اجرای موسیقی مناطق نفت خیز جنوب می رفت ، آغاز كردم درست همان ایامی كه مصادف شد با بیماری و مرگ پدرم واداره امور زندگی از سوی من كه پسر بزرگ خانواده بودم .
چند سال بعد با رواج ویلن به جای كمانچه و پیانو به جای سنتور من نیز مدتی كمانچه را زمین گذاشته به نواختن ویلن مشغول شدم .
درك محضر استاد دلسوخته رضا محجوبی ، سهمی همیشه ماندنی دربالابردن سطح آگاهی من نسبت به موسیقی ایرانی به حساب می آید . و جالب تر آنكه او پس از اتمام دوره تعلیم من ، آن چنان از حاصل كاردل خشنود بود و راضی كه كلیه شهریه ای را كه پرداخته بودم یكجا به من باز گرداند پیشكش صله جانانه ای كه هرگز از خاطرم نمی رود .
بیست و هفت ساله بودم كه به مشهد مقدس رفتم و با امكاناتی محدود كلاس تعلیم موسیقی را در آن شهر دایر كردم . دو سال بعد به تهران برگشتم ایامی بعد با گشایش رادیو مرا نیز به همكاری فراخواندند . حوالی سال 1332 بود كه بعداز سالها دوری از كمانچه با عشق و ارادت تمام دوباره این ساز را دست گرفتم یعنی روزگاری كه این ساز داشت فراموش می شد و اغلب به دیده تحقیر به آن نگاه می كردند و بی پرده و آشكار كمانچه را سازی خاص مطربهای دوره گرد قلمداد می نمودند .
من تمام سعی و تلاش خودم را وقف احیای این ساز كردم و در رادیو به اجرای برنامه با كمانچه پرداختم . سازی مهجور كه بعدازیك دوران طولانی تحقیر و گمنامی بامدد از عشق من به كمانچه ، از طریق رادیو به گوش همگان رسید . خدارا سپاس می گویم كه به سهم و بضاعت ذوق هنری خویش توانستم آبرو و اعتباری دوباره به این ساز ببخشم و بی آنكه قصد خود خواهی در میان باشد كمانچه را از مرگ و فراموشی نجات دادم .
كمانچه كه زنده شد دانشگاه تهران بعداز سالی چند مرا برای تعلیم هنرجویان طالب یادگیری این ساز دعوت كرد در راه به ثمررساندن وظیفه و تعهد خود نسبت به تعلیم كمانچه از نثار هیچ ذوق و تلاشی كوتاهی نكردم حاصل سالهای تعلیم من تربیت هنرجویانی بود صاحب ذوق كه هركدام به سهم استعداد خویش در زمینه این ساز خوش درخشیدند و چه بسیار كه صاحب نام و شیوه و شگردی نیز گردیدند .
در طی سالیان زندگی هنری ام ، خاطرات بسیاری از همكاری با یاران هنرمندم همانند زنده یادان صبا ، عبای ، علی اكبر خان شهنازی ، دوامی ، اقبال و محمودی خوانساری در خاطر و خیالم مانده است كه نقل آنها در این مختصر نمی گنجد .
سال 1346 با دعوتی كه رادیو فرانسه برای اجرای ت كنوازی با كمانچه از من بعمل آورد با این ساز غریب و تنها در سالن " دولاویل " كه بیش از سه هزار نفر جمعیت مشتاق در آن گردهم آمده بودند به ا جرای برنامه پرداختم كه شور و غوغای بسیاری را برانگیخت .... بعداز آن با ا جرای برنامه در كشورهایی چون آلمان ، انگلستان ، ایتالیا ، هلند و نیز امریكا ارزش و اعتبار كمانچه را به سهم خویش نزد جهان و جهانیان آشكار ساختم .
همكاری جدی من با تلویزیون زمانی آغاز شد كه برنامه هایی را به تكنوازی با كمانچه اختصاص دادند و بعداز آن به عضویت مركز حفظ و اشاعه موسیقی ، رادیو و تلویزیون و نیز مكتب صبا درآمدم .
درمجموع از حاصل سالیان طولانی خدمت و ادای دین و تعهدم به موسیقی پرحرمت و با اعتبار و سنتی سرزمینم در پیشگاه خدا و بندگان خدا به سهم ناچیز خودم احساس سرفرازی می كنم چراكه همه گاه حرمت موسیقی ایران را پاس داشته و عمری به آن به چشم عبادت نگریستم .
سردبیر: سحر فخاری