display result search
اگر امروزه معیارهای چند دهه قبل بر انتخاب خواننده حاكم بود، هنرمندانی چون محسن چاوشی در این سطح و تراز مالی و محبوبیت و جایگاه نبودند.
خبرگزاری فارس ـ گروه موسیقی و هنرهای تجسمی ـ علیرضا سپهوند: به تاریخچه موسیقی معاصر به ویژه این چند دهه اخیر كه مینگریم، شان خواننده به معنای به ماهوی خوانندگی نزول یافته؛ هم در ژانر سنتی و هم در پاپ. این امر در موسیقی پاپ شدیدتر و تاسف برانگیزتر است. از اوایل دهه هفتاد كه كمكم موسیقی پاپ داشت به میان مردم بازمیگشت، مردم نیز از جمله آنها كه گوش به صدای خوانندگان به اصطلاح «آن وَرِ آبی» سپرده بودند به سمت خوانندگان داخلی متمایل شدند كه ازین نقطهنظر خوب بود لیكن از نظر بحث فنی اصلا. اگر امروزه معیارهای چند دهه قبل بر انتخاب خواننده حاكم بود، هنرمندانی چون محسن چاوشی در این سطح و تراز مالی و محبوبیت و جایگاه نبودند.
طی همین دو ـ سه دهه از رواج موسیقی پاپ بعد از انقلاب، بسیاری از خوانندهها همچون قارچ سر از خاك لمیزرع موسیقی این ژانر برآوردند. هرچه رونق این بخش بیشتر میشد، خوانندگان بیكیفیتتر بیشتری پا به عرصه وجود میگذاشتند. در برههای از زمان، بسیاری آمدند و دست روی عُلقههای بخشی از جامعه گذاشتند كه هنوز خواهان خوانندههای لسآنجلسی بودند و به تقلید از آن خوانندهها پرداختند و نسخههای متعدد آن آوازخوانان تكثیر شد. محسن چاووشی هم از دل این برهه از تاریخ موسیقی پاپ و تقلید از یكی از همین خوانندگان برآمد.
این تقلیدها بسیار به ذائقه توده مردم خوش آمد و برای مدتی با تمام وجود اینترتینمنتی تمام عیار برای پركردن اوقات فراغت مردم شد و صرفا جنبه تازگی این كار باعث گرمی بازارش شد. محسن چاوشی در آن دوران كه موسیقی زیرزمینی بسیار بیشتر از نوع روزمینیاش بین توده مردم خواهان داشت، به تقلید صرف و مشخص از یك خواننده مهاجر پرداخت. این كار چاوشی، خیلی هم گرفت و برای آن روزهای او این رویكرد، مواجهه و استقبال، بسیار خواستنی و مطلوب مینمود تا اینكه چاوشی به تدریج خواهان جایگاهی ویژه برای خود شد. او هم مطالباتش بیشتر شد و هم مترصد معرفی خود به عنوان خوانندهای مستقل بدون كوچكترین تقلید و عاریهای از دیگران بود.
این دیدگاه روز به روز قوت گرفت و تا حدود زیادی این تغییر در صدای او نیز شنیده میشد؛ تا جایی كه به جایگاهی در بین مردم رسیده بود كه به شدت از نگرش اولیه به خوانندگیاش حاشا داشت.
بیشك محسن چاوشی را میتوان یكی از زیركترین هنرمندان و خوانندگان عرصه موسیقی پاپ دانست؛ چرا كه اولا در حال حاضر با تمام قوا در جایگاه نخست پرطرفدارترین خوانندگان پاپ قرار دارد؛ ثانیا بالاترین نرخ و درآمد را در حوزه كاری خود در مقایسه با هركدام دیگر از خوانندههای پاپ ایران داراست. زیركی چاوشی به این باز میگردد كه او مانند شعار «جودوكاران» به «حداكثر استفاده از حداقل نیرو» ایمان دارد و واقعا حداكثر استفاده خود را از حداقل داشتههایش برده است و جایگاه خود را با درایت هرچه تمامتر تا به اینجا هَندِل كرده است. بستهای كه چاوشی ارائه میدهد در مقایسه با دیگر تولیدات موسیقی پاپ از كیفیت و حساسیت بسیار بالایی برخوردار است. او در كارهایش روی انتخاب شعر بسیار بسیار حساس بوده و نیز بهترین الحان و ملودیها را برای اشعار خلق میكند و آنچنان آن را با همان دارایی خوانندگی خود عجین میسازد كه باعث موفقیت كارش میشود.
اگر بخواهیم مقایسهمان را گستردهتر كنیم، چاوشی در مقایسه با بسیاری از خوانندگان موسیقی فاخر سنتی هم گزیدهتر كار میكند و مثلا فلان خواننده معروف و فعال حال حاضر موسیقی سنتی از هر 10 قطعه تولیدی 8 قطعه پایینتر از معمولی منتشر میكند؛ لیكن محسن چاوشی تاكنون حتی یك قطعه كار نكرده كه از سه جنبه «شعر» «ملودی» و «تنظیم» از آن استانداردهای بالا برخوردار نباشد و این ویژگی مثبت تمام كارهای اوست. این را ازین جهت گفتم كه چاوشی حداكثر استفاده خود را از حداقل امكانات خود میكند و تنها بر صدای خود تكیه نمیكند.
حال به توانایی صوتی و حنجره محسن چاوشی میپردازیم. محسن چاوشی در تعریف خوانندگی دارای صدایی دو دانگی و معمولی است كه در چارچوب خوانندگی سنتی و كلاسیك كوچكترین امیدی برای خوانندگیاش وجود ندارد و اینچنین صدایی را فقط میتوان در ژانر پاپ لحاظ كرد كه مامن بسیاری كه آرزوی خوانندگی دارند، شده است و چه كسانی كه با این شرایط به چه جایگاههایی كه نمیرسند! چاوشی قطعا اگر دهه 20 یا 30 شمسی به دنیا میآمد به هیچ عنوان نمیتوانست موفقیتی كه امروز كسب كرده را در خوانندگی به دست آورد؛ چرا كه با معیارهای آن روزگار با شرایط خوانندگی فاصلهها داشت. لیكن امروزه كه شرایط موسیقی دستخوش تحول و دگرگونی شده و مردم سراغ خوراك جدید میگردند و به ویژه بخش اینترتِینمِنت و سرگرمی موسیقی بسیار پررنگتر شده، مجال بیشتری فراهم شده است.
یكی دیگر از موهبتهایی كه نصیب خوانندگان امروزی شده، بهرهمندی از رهآوردهای فنآوری نوین است كه بواسطه آن میتوان صدا را تقویت كرده و ارتقاء بخشید. در بسیاری جاها با بهره از جلوههای بسیار متنوع و متعدد صوتی، میتوان از صدا و حنجرهای ضعیف، صدایی بسیار جذاب و شنیدنی ساخت كه البته این امر صرفا به بخش ضبطی و استودیویی خواننده بازمیگردد و دست خواننده در اجرای كنسرت لایو و زنده در این زمینه بسیار بسته خواهد بود.
شاید یكی از مهمترین دلایلی كه محسن چاوشی كنسرت زنده برگزار نمیكند، این مساله باشد كه بخش اعظمی از صدای او را جلوههای صوتی تشكیل داده و چنانچه این افكتها و ساروندهای پیرامونی از صدای این خواننده برداشته شوند، دیگر جذابیت شنیداری باقی نماند. بدون شك نه تنها چاوشی بلكه بسیاری از خوانندگان امروزه از «اوتوتیون» و «ملوداین» و نیز بسیاری جلوههای صوتی در آثار ضبطیشان استفاده میكنند. هرچند در مورد چاوشی كه در بسیاری مطالب بودن یا نبودن افكت روی صدایش را چالش اصلی جدلهایشان عنوان كردهاند، لیكن صرف همین افكتها نیست كه صدای این خواننده را بحثبرانگیز میكند؛ بلكه صدای او حتی با افزودن این موارد هم حرف شگرفی برای گفتن ندارد و بخش اعظمی از طرفداران میلیونی این خواننده را میتوان به شانس او مرتبط دانست كه از جنبه جامعهشناختی میتوان آن را گریزی از تكرار و تنوعطلبی شنیداری مردم تلقی كرد. البته همانطور كه پیشتر ذكر شد، بخشی از این موفقیت نیز به انتخاب شعر مناسب، پردازش ملودیهای بسیار جذاب، تنظیم و اركستراسیون و ازین قبیل فاكتورها بازمیگردد.
از جنبه علمی اگر بخواهیم صدای محسن چاوشی را تحلیل و بررسی كنیم، با توجه به رِنج صدایی و بمی صدا در دسته «هِلدِن تِنور» كه صدایی محزون و دراماتیك تعریف میشود، قرار میگیرد. البته صدای چاوشی به «اِسپینتو تِنور» هم نزدیك است لیكن چون توانایی خواندن گامهای بالای موسیقایی را ندارد، همان به «هِلدِن تِنور» نزدیكتر است. در اصطلاح موسیقایی ایران زمین هم به صداهای شبیه به چاوشی صدای دو دانگی گفته میشود. دو دانگ از لحاظ تئوری موسیقی شامل یك اكتاو میشود یعنی هر دانگ شامل چهار نت است مثلا از نت دو، ر، می تا فا یك دانگ و از سل، لا سی تا دو هم یك دانگ كه میشود دو دانگ و مجموعا یك اكتاو یعنی خوانندگانی كه در رِنج صوتی هشت نت میتوانند بخوانند. البته این صرفا از جنبه ویژگیهای حنجرهای و نیز احساسی است كه چاوشی در خوانندگیاش بروز میدهد و یكی از ویژگیهای خوب چاوشی بیان بار عاطفی، احساسی و دراماتیك واژگان است كه او به خوبی از پس آن برمیآید و همین یكی از دلایل جذب مخاطبین و شنودندهها به اوست؛ چرا كه او با انتخاب شعری بسیار گیرا كه شنیده شده برای انتخاب شعر بسیار بسیار حساسیت به خرج میدهد و این از شاخصههای خوب یك هنرمند متعهد است. در خوانش آن هم به بهترین وجه همت میگمارد؛ لیكن قدرت ادای تحریر و ویبره ندارد و آن را به حرفهایترین شكل با بهرهگیری از نوانسها و غَلتها جبران میكند. البته چاوشی كه قرار نیست مثلا اُپرای «توسكای» پوچینی را بخواند كه انتظار یك خواننده ششدانگ را از او داشته باشیم لیكن هنرمندان ما باید جایگاه خود را بدانند و همیشه تواضع را پیشه خود كنند و صرف هواداران حتی میلیونی آنها را دچار توهّم و خودبزرگبینی نكند.
یكی از نكاتی را كه نباید فراموش كرد اذعان به این مساله است كه كل جریان موسیقی در جهان دستخوش تغییر و نزول شده است. در غرب هم دیگر خبری از آن اركسترها و داغی بازار موسیقی كلاسیك نیست و خوانندگان نابغهای چون «پلاسیدو دومینگو» و «پاواروتی» جای خود را به «سِلینا گومز» و «جاستین بیهبِر» دادهاند. در غرب نیز موسیقی فاخر كلاسیك بسیار مهجور افتاده و به شدت باافت مخاطب همراه است. مادامی كه بازار موسیقیها و خوانندههای پاپ داغتر از گذشته است. این موج از آن سو به كشور ما هم رسیده لیكن درون كشور ایرانیزه شده و با توجه به شرایط سیاسی اجتماعی و فرهنگی حاكم بر جامعه بروز یافته است. همه این عوامل دست به دست هم دادهاند تا محسن چاوشیها علاوه بر داشتههای خودشان سوار بر این موج، در دوران موفق خود به سر ببرند.
محسن چاوشی تا الان حدود 150 قطعه موسیقی ساخته و اجرا كرده و از اولین آلبوم خود با عنوان «نفرین» در سال 83 كه به صورت غیررسمی منتشر شد، رفته رفته با آلبومهایی چون «خودكشی ممنوع» (84) «لنگه كفش» (84) «متاسفیم» (85) «سنتوری» (86) «یه شاخه نیلوفر» (87) «سلام آقا» (88) «ژاكت» (88) «هشت» (89) «حریص» (89) «خاص» (90) «پرچم سفید» (90) «دلصدا» (90) «من خود آن سیزدهم» (91) «من و ما» (93) «پاروی بی قایق» (93) و «امیر بیگزند» (95) خود را بیشتر و بیشتر در دل هوادارانش جا كرده و به صدر موفقیت در عرصه موسیقی پاپراك رسیده است. در میان این آلبومها بیشك «سنتوری» كه برگرفته از فیلم مهرجویی به همین نام است بیشترین موفقیت را برای این خواننده به همراه آورد. چاوشی قطعاتی موفق نیز برای فیلمها و سریالهای تلویزیونی كار كرده كه از آن جمله میتوان به «شهرزاد1، 2 و 3» و «سنتوری» اشاره كرد كه سهم بسزایی در محبوبیت وی داشتند. همه این عوامل دست به دست هم دادند تا محسن چاوشی به جایی برسد كه برای دریافت جایزه بهترین آلبوم موسیقی پاپ سی و دومین جشنواره موسیقی فجر به مراسم اهدا جوایز نیاید؛ جایی كه حتی همایون شجریان كه در حال حاضر توانمندترین و محبوبترین خواننده جوان موسیقی سنتی است و در آن شب برنده جایزه آلبوم بخش سنتی شده بود برای دریافت جایزهاش در مراسم حضور یافت و چاوشی نه!
این رفتارها گویی عامدانه صورت میگیرد كه به قول عوام آن هنرمند با این نیامدنها و ظاهر نشدن در انظار عموم، هواداران را تشنهتر و خود را دستنیافتنیتر جلوه دهد و با غیبت دائمی این هنرمند از برگزاری و اجرای كنسرتهای خودش گرفته تا عدم حضور در رویدادها و مراسم هنری مختلف، نشان میدهد كه قطعا تعمدی در كار است چرا كه حتی هنوز یك بار هم در بین عموم ظاهر نشده و لااقل تا زمانی كه كنسرتی زنده اجرا نكند، این نقد بر او وارد است كه نمیتواند زنده بخواند؛ مگر خلافش ثابت شود و بسیاری معتقدند محسن چاوشی این ضعف خود را به یك فرصت و بلكه قوّتی برای خود تبدیل كرده و با رفتارهای خاص حضور نشدنها در جمع و نخواندنها، خود را به ظاهر دستنیافتنیتر كرده است.
چندی پیش محسن چاوشی كه برای مجوز آلبوم جدیدش «ابراهیم» تقاضا داده بود با حالتی تهدید گونه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفته بود چنانچه تا فلان تاریخ مجوز آلبومش صادر نشود مبادرت به انتشار غیرمجاز آن خواهد كرد. حالا كه خبر مجوز گرفتن آلبوم «ابراهیم» او منتشر شده نمیتوان به درستی حدس زد كه چنانچه مجوز نمیگرفت، چه واكنشی از او میدیدیم شاید او به پشتوانه مستحكم مردمی كه همواره حامی وی بودهاند اینچنین اظهاری كرده لیكن از این خواننده كه همیشه متفكرانه و هوشمندانه جایگاه خود را تا بدینجا ارتقاء بخشیده و تثبیت كرده انتظار میرود بهترین و سنجیدهترین تصمیم را اتخاذ كند و همچنین همیشه این را بداند كه باید با تمام وجود به ارتقاء سطح كاری خود بیافزاید و هیچگاه خود را بینیاز از پیشرفت و اصلاح نداند و همواره بر دانشافزایی و درك مفاهیم نو و فنون متعالیتر بكوشد چراكه هنر را هیچگاه استغنا و كرانه نیست.
انتهای پیام/