display result search
زندهیاد استاد منوچهر همایونپور به تاریخ یازده خرداد ماه 1303 خورشیدی در بروجرد تولد یافت كه خاستگاه اندیشمندانی چون زندهیاد دكتر عبدالحسین زرینكوب و دكتر سید جعفر شهیدی نیز هست. (1303-1385)
منوچهر همایونپور
كودكی و نوجوانیاش در زادگاهش گذشت و ذوق خواندن از همان دوران نوجوانی در وی بالیدن گرفت. خود از زمانی میگفت كه روزی در مدرسه بیتوجه به حضور معلم و از سر شیدایی ، ترانهای محلی را خواندن آغاز كرده بود و معلم سرضربها را با خطكش بر سر او نگاه داشته بود ! جالب آن كه تا ترانه تمام نشد ، او با وجود درد خط كشها از خواندن دست نكشیده بود.
باری عشق به موسیقی و ضرورتهای زمانه، هر دو دست به یكدیگر دادند تا همایونپور جوان را از زادگاه خویش به تهران بكشانند و این در نوزده سالگی وی واقع شد. در همان ایام بود كه به استخدام دولت درآمد؛ وزارت كشاورزی، ادارة جنگلبانی و چندگاهی خدمت در شمال كشور و بعدها نیز وزارت دارایی كه تا زمان بازنشستگی در همان جا ماند.
پس از اندك زمانی، همایونپور مشتاق با انتشار چند صفحة محلی كه اشعار فارسی بر آهنگهای آن سروده شده بود، نامی برای خود به هم زد. آوازخوان جوان، پس از نشر صفحات مذكور به رادیو دعوت شد و ضمن آن، همنشینی با بزرگانی چون حسین یاحقی، حسین تهرانی، احمد عبادی و ابوالحسن صبا را نیز درك كرد.
همنشینی و رفاقت همایونپور با حسین یاحقی تا بدان جای پیش رفت كه حسینخان، اثری زیبا را به نام «جوانی»، كه در مایة افشاری تصنیف كرده و نواب صفای جوان نیز ترانهای بر آن سروده بود، به همایونپور 24 ساله داد تا بخواند. همایونپور تصنیف را همراه با اركستر حسین یاحقی خواند كه به طور زنده از رادیو پخش شد. او خود همواره از اینكه به دلیل پخش زنده، هیچ نسخة ضبطشدهای از تصنیف موجود نیست، اظهار تأسف و تأثر میكرد. «جوانی» بعدها با صدای زندهیاد حسین قوامی ضبط شد و به جاودانههای موسیقی ملی ایران پیوست، اما شاید كمتر كسی مطلع باشد كه اثر مذكور را برای نخستین بار همایونپور خوانده است.
همایونپور، خود، از میان آثارش بیش از همه به تصنیف «در كنج دلم» علاقهمند بود. این تصنیف را خود وی بر غزلی از پژمان بختیاری ساخته و در سال 1329 خوانده است. نكته جالب آنكه ساخت «اُوِرتور» این تصنیف و تنظیم آن بر عهدة استاد زندهیاد پرویز یاحقی نوازندة چیرهدست ویولن بوده است كه در زمان اجرای مذكور، در سنین نوجوانی قرار داشت. پرویز یاحقی جزء معدود هنرمندانی بود كه همایونپور با اشتیاقی وصفناشدنی از هنر او میگفت و تسلط بی چون و چرایش بر نغمهپردازی و نوازندگی را میستود. همایونپور در خصوص این تصنیف داستانهای جالبی را برای نگارنده و سایر دوستان نزدیك نقل میكرد؛ او پیش از ساخت این تصنیف، هیچگاه پژمان بختیاری را ندیده بود تا اینكه پس از اجرای آن و فراگیر شدن «در كنج دلم» بین جامعه هنری، شبی یكی از دوستان مشترك، همایونپور و پژمان را رودرروی یكدیگر قرار میدهد و «منوچهر» جوان بسیار با خشوع و خضوع با استاد روبهرو میشود و مهارت وی را در سرایش میستاید؛ رفتاری كه با وجود گذشت بیش از پنجاه سال هنوز در وجود همایونپور ریشه داشت و او ستایش از پژمان را جزء سخنان روزمره خود با دوستان و نزدیكان قرار داده بود.
اما دیگر اثر معروف همایونپور كه اتفاقاً، آن نیز برای نخستین بار در سال 1329 خوانده شد، «نوای چوپان» نام داشت كه او خود، آن را با الهام از یك ملودی محلی و با كُند كردن ریتم و نیز ایجاد تغییرات ملودیك در آن ساخته بود. اولین اجرای این تصنیف با استفاده از شعری بود كه «هوشنگ شهابی» بر آن سروده بود. اما اجرای بعدی این تصنیف كه صاحبان ذوق در كاست «دیروزیها» آن را شنیدهاند، به سال 1337 باز میگردد كه بنا به درخواست مسئولان وقت رادیو، با ترانهای جدید و زیبا از «شهرآشوب» بازسازی شد و ضبط گردید. اركستری كه برای بار دوم به اجرای این اثر مبادرت ورزید همان اركستر حسین یاحقی است، اما نگارنده احتمال میدهد كه اجرای نخست این تصنیف توسط اركستر برادران گرگینزاده، صورت گرفته باشد.
همایونپور علاوه بر ساخت و اجرای دو تصنیف مذكور كه شهرتی فراوان را برای او به ارمغان آورد، در سال 1333 شمسی نیز در فیلمی به نام «گلنسا» بازی و ترانهای را با این مطلع «كردی از هجرت آخر دیوانه مرا گشتم چو مجنون» در دستگاه شور اجرا كرد. این ترانه، به علاوه ترانهای دیگر با مطلع «ای گل چه زیبایی» در مایة افشاری كه آن نیز در همین فیلم خوانده شده بود، توسط اركستر برادران گرگینزاده (مصطفی و مرتضی) اجرا شد كه دارای اركستراسیون و تنظیم بدیع و زیبایی نیز بود. فیلم «گلنسا» جزء آثار تقریباً نایاب سینمای ایران است و تلاش نگارنده و سایر دوستان برای یافتن نسخهای از آن تا كنون نتیجهای نداشته است.
باری، همكاری همایونپور با رادیو ملی ایران، درست در سنین پختگی توأمان با جوانیاش یعنی در سال 1338 قطع شد. او خود در صحبتهایی كه با نگارنده داشت، دلیل جدایی از رادیو را سخنان تندی میدانست كه به هنگام مراسم تدفین ابوالحسن صبا در «ظهیرالدوله» و بر مزار وی ایراد كرده بود. همایونپور اعتقاد داشت این سخنان كه از طبع همیشه بیپروای او بر میخاست، بر مسؤلان وقت رادیو گران آمده و از این روی، عرصه را برای حضورش تنگ كرده بودند؛ تا جایی كه خود از ادامة همكاری با رادیو ملی ایران منصرف شده و پس از آن به حضور در محافل هنری و اجرای چند اثر به صورت خصوصی بسنده كرد.
از قضا بهترین آثار آوازی «همایونپور» همانهایی هستند كه در چنین فضایی خلق شدهاند؛ آواز افشاری همراه با ویولن زندهیاد حبیبالله بدیعی؛ آواز شوشتری همراه با زندهیادان حسین قوامی و منوچهر جهانبگلو و آواز دشتی با سنتور زندهیاد منصور صارمی از جملة آثار آوازی منوچهر همایونپور هستند كه در سالهای پس از جدایی او از رادیو ،خلق شدهاند كه هر كدام میتوانند به عنوان یك مانیفست هنر آوازخوانی مورد استفاده هنرجویان و هنرمندان آواز ایران قرار گیرد.
علاوه بر آثاری كه ذكر آنها رفت و بخشی از آنها نیز در اثر «دیروزیها» در بازار موسیقی وجود دارند، دو آواز اصفهان و دشتی همراه با پیانوی زندهیاد جواد معروفی، ویولن زندهیاد محمود تاجبخش و كلارینت سلیم فرزان (او خود در خصوص نام نوازنده كلارینت مطمئن نبود كه فرزان باشد یا كسی دیگر) از جمله آثار آوازی همایونپور به شمار میآیند. او در این دو اثر تصانیفی چون «به نالة دل آخر بده جوابی» و «من دیوانه» را اجرا كرده است.
آنچه كه نگارنده در توضیح بخشی از افكار و نظریههای استاد منوچهر همایونپور بیان میكند، صرفاً به آنچه باز میگردد كه او در حوزة آواز ایرانی بدان معتقد بود، وگرنه اهالی ذوق و ادب نیك میدانند كه وی علاوه بر دانش وسیع و كارشناسانه در حوزة آواز ایرانی و به خصوص بحث تلفیق و به كارگیری شعر در آواز، در عرصة شعر و ادبیات نیز صاحب دانش فراوانی بود و به ویژه شعر حافظ را نیك میشناخت و از عهدة تفسیر و تأویل اشعار خواجه شیراز به سهولت و صحت بر میآمد. به این خصائل میتوان اضافه كرد، هنر سرایندگی وی را كه خصوصاً در حوزة طنز توانایی وی كاملاً مشهود و مسلم بود و همچنین مطالعات متون ادبی، تاریخی و فلسفی كه به هنگام سخنوری، عمق و چگونگی این مطالعات به خوبی نمود مییافت.
اما نخستین چیزی كه در خصوص بازشناسی افكار همایونپور در حوزة آواز ایرانی میتوان ذكر كرد. دقت او در گزینش شعر به لحاظ موضوعی، نیز خواندن آن با رعایت اوزان عروضی و تمركز بر تأكیدات لغوی بود. او معتقد بود كه در انتخاب اشعار، نخست باید موقعیتهای زمانی و مكانی اجرا به خوبی سنجیده شود و پس از آن متناسب با نتایج سنجش مذكور، شعری مناسب انتخاب شود. همایونپور معتقد بود كه درك و دریافت این مهم در بین آوازخوانان امروز با اقبال مناسبی روبهروست و بیشتر آوازخوانان كنونی ما به دلیل قرار گرفتن در موقعیتهای اجتماعی گوناگون با این مقوله آشنایی دارند؛ هر چند این اعتقاد را نیز داشت كه با وجود گرایش قاطبة اهل آواز به این مهم، در هنر آوازخوانی مفاهیمی چون «ترصیع» در آواز در حال از میان رفتن است.
او در سالهای پایانی عمر بسیار كوشید تا از طریق ارائة مقالات یا ایراد سخنرانی، این مفاهیم را قوت بخشد و احیاء نماید كه با سعی و تلاش برخی از دوستان و شاگردانش تا حدودی توانست چنین كند. اما آنچه كه همایونپور بیشترین دغدغه و نگرانی را از آن داشت، و در گفتوگو با نزدیكان نیز ابراز مینمود، غالب شدن وجوه غیر متناسب با شان موسیقی ایران در آثار آوازی ضبطشده یا به صحنهرفتة سالیان اخیر بود. او معتقد بود كه بسیاری از آوازخوانان فعلی علاوه بر فراموش كردن اوزان عروضی متناسب، از تركیب عبارات شعری و ایجاد گونههای جدیدی از جملات آوازی ناتواناند. وی اعتقاد داشت كه گاه تركیبسازیهای آوازخوانان معاصر به گونهای است كه معنای اصلی شعر را مخدوش كرده و رسالت اصلی كلام را از میان میبرد. همایونپور بر تأكیدات لغوی در شعر وسواسی فراوان داشت. به گونهای كه برای القای مفهومی بهتر از یك بیت شعر، به هنگام انتقال مطالب و مفاهیم آوازی به شاگردان، آن قدر تأكیدات گوناگون را برای لغات به كار رفته در بیت به كار میبرد كه گاه، كار به یك ساعت و دو ساعت برای خواندن صحیح یك بیت میكشید.
وی اعتقاد داشت كه سرعت زندگی امروز نباید عاملی برای خدشهدار شدن اصول هنر شود و از همین جهت این استدلال را كه فلان اثر آوازی دارای نقص است، چون به سرعت ضبط شده، بر نمیتابید. همایونپور همچون زندهیاد دكتر حسین عمومی بر ذات و چگونگی آوازخوانی حسب معنای آن تأكید داشت و از این رو با بلندخوانی و زیادهخوانی هیچ میانهای نداشت.
در خاطر نگارنده هست، مرتبهای را كه آوازی از محمد رضا شجریان بر شعر معروف «سایه» با مطلع «نه لب گشایدم از گل نه دل كشد به نبید»، در مایه دشتی به اتفاق میشنیدیم، در جایی شجریان پس از خواندن گوشه «عشاق» باز اوج میگیرد و «قرچه» را در همان مایه بالا میخواند و حتی «رضوی» را نیز با یك تحریر در مایة اوج اجرا میكند. استاد همایونپور پس از تحریری كه شجریان در رضوی اجرا كرد با همان ظرافت همیشگی، هم از هنر والای شجریان تمجید كرد و هم افكار خود را به زیبایی بیان نمود. او گفت: «آقای شجریان با این بلندخواندن هم خودش را اذیت میكند و هم دیگر آوازخوانان را» و زمانی كه پرسیدم «چگونه؟» پاسخ داد: «خود را اذیت میكند چون این قدر بلند میخواند و دیگر آوازخوانان را به دلیل آنكه نمیتوانند، مثل او بخوانند!».
نكته دیگری كه همایونپور بسیار بر آن تأكید داشت، پرهیز از تقلید در آوازخوانی بود. او در توضیح این مطلب به خصوص آوازخوانانی را كه به تقلید از محمدرضا شجریان روی آوردهاند، مثال قرار میداد و معتقد بود تا زمانی كه این هنرمندان زحماتی را كه شجریان در رسیدن به شیوة كنونی متحمل شده است، نكشند، هیچ گونه پیشرفتی در كارشان حاصل نخواهد شد. او حتی به شیوة آوازخوانی خود نیز اشاره میكرد و میگفت كه از غور و تفحص در شیوة آوازخوانی هنرمندانی چون تاج و ادیب خوانساری به این سبك دست یافته است.
همایونپور علاوه بر همة نظراتی كه به طور اجمالی از آنها یاد شد، معتقد بود كه ضربشناسی باید به شكلی غریزی در وجود آوازخوان باشد و بر هر آوازخوانی است تا ضربشناسی خود را تقویت كند تا بتواند از عهدة ضربیخوانیها بر آید. این خصوصیتی بود كه او خود به بهترین شكل آراستة آن بود و نمونههای آن نیز در آثار اجراشدة وی به خوبی مشاهده میشود. او از میان شعرا به حافظ ارادتی ویژه داشت و از میان شعرای معاصر نیز «نوذر پرنگ» را میپسندید؛ هر چند كه با اكثریت قریب به اتفاق شعرای معاصر نشست و برخاست داشت و برای همگی آنان احترامی خاص قائل بود.
اما همایونپور از میان آوازخوانان به سه تن ارادتی ویژه داشت: استاد اسماعیل ادیب خوانساری استاد تاج اصفهانی و استاد سید جواد بدیعزاده. او همواره رمز و راز پُر شكوه آواز ادیب، حماسة آواز تاج و وجوه قدرتمند اجتماعی آمیخته با آواز بدیعزاده را میستود و از هر سه هنرمند با احترام یاد میكرد. از میان نوازندگان هنر، پرویز یاحقی را بسیار میستود و به ساز او علاقهای فراوان داشت. به جز آن،جلیل شهناز، فرهنگ شریف و منصور صارمی را بسیار دوست میداشت و به ویژه از خلق و مرام و هنر صارمی داستانها حكایت میكرد.
از بین نوازندگان و خوانندگانی كه از محضر وی بهره مند شدند می توان به ایرج خجندی ، رسول رهو ، فرامرز ملكی ، رضا موسوی زاده ، ارژنگ سیفی زاده ، شهرام آقاییپور ، مهدی مبتقا و نگارنده *( حسین علیشاپور ) اشاره كرد . منوچهر همایونپور در تاریخ هفتم فروردین ماه 1385 چشم از جهان فرو بست.
سردبیر: سحر فخاری