display result search
«پرواز خیال» عنوان یكی از تازهترین آثار منتشر شده در فرآیند تولید و عرضه آثار موسیقایی است كه نسخه مجازی آن طی روزهای گذشته توسط مركز موسیقی حوزه هنری پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
آلبوم «پرواز خیال» با آهنگسازی و نوازندگی پیانو عباس ابوحمزه عنوان یكی از آثار تازه منتشر شده در فرآیند تولید و عرضه آثار موسیقایی است كه نسخه مجازی آن چندی پیش توسط مركز موسیقی حوزه هنری انقلاب اسلامی در اختیار شنوندگان قرار گرفته است.
عباس ابوحمزه از جمله هنرمندانی است كه تاكنون كنسرتهای متعددی را در قالبهای مختلف برگزار كرده و در عین حال علاوه بر آهنگسازی یا مشاركت در تولید چندین اثر موسیقایی به عنوان رئیس واحد موسیقی فرهنگسرای امیركبیر، رئیس اركستر مجلسی خانه هنرمندان ایران و مدرس موسیقی در چندین مجموعه آموزشی را به عهده داشته است. ضمن اینكه تالیف كتاب مبانی موسیقی ایران و جهان، آلبوم «پایان پریشانی» با صدای محمد عبدالحسینی، آلبوم «باغ و باران» با صدای علی بختیار، آلبوم «خمس عشر»، آلبوم «صبح تو» از جمله آثاری هستند كه توسط این هنرمند تاكنون منتشر شده اند.
«برف»، «شادی خزان»، «غوغای دل»، «به یادچشمانت»، «من و تنهایی»، «وداع»، «بازهم جدایی»، «نقاره خانه عشق»، «پرواز»، «ناگفته ها» عنوان آثاری هستند كه برای این آلبوم در نظر گرفته شده است.
میرعلیرضا میرعلینقی پژوهشگرو مدرس موسیقی درباره این آلبوم نوشته است: «10 قطعه داستان موسیقایی با نقش آفرینی پیانوی تنها، عنوانی است كه می توان براین مجموعه گذاشت. این 10 قطعه كه در مقاطع زمانی مختلفی ساخته شده اند، در عین تنوع از لحاظ تم ها، از لحاظ مایگی، متحدند و با همه كوتاه مدتی، جریانی پرشور و گیرا را به روی شنونده می گشایند دست او را می گیرند و به رویایی برق آسا می برند و در آخر، در حافظه بلكه بیشتر در فضای احساسی او، رنگ خود را باقی میگذارند.
شوریدگی نیرومندی كه در نوازندگی عباس ابوحمزه جریان دارد، پشتوانه تاثیر و مانایی ساخته های وی است. شیوه نواختن وی با همه تعلقات ریشه داری كه به پیانونوازی معاصرایرانی دارد، آشكارا متمایز از مقلدات این یا آن استاد و البته به طرز درخشانی ، شخصی و قابل شناخت است. تكنیك و مطلب آثار ابوحمزه، نه در تك نوازی، بلكه در تطابق با همدیگرند و این وحدت، عامل موثر دیگری برای نفوذ او است. این میزام از حرارت و بی قراری و روراستی برای ذهنیت هایی كه به سردی متفرعنانه ای خو گرفته اند و بی حسی شان را به جای عمق و ژرفا به جماعت جو زده غالب می كنند، البته خوش نخواهد آمد.
هرجا كه دلی از عشقی ناكام بشكند و یا غریبی بین خودیها بی همزبان مانده باشد، خنیاگری دردمند هست كه به جای آن خستگان و شكستگان بخواند و راوی روح مجروح آنها شود. قصه خوان این دردها، در هر ژانری كه باشد بی گمان به توفیقی رسیده كه بسیاری دیگری از همكارانشان، در حسرت رسیدن به آن، به سكوت یا به هیاهو نشستهاند.»