حمید شاهنگیان در ادامه روایت خاطرات خود از تولید آثار موسیقایی مرتبط با ورود حضرت امام خمینی (ره) به كشور در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب قصه جالبی از اجرای سرود در فرودگاه را روایت می‌كند.

كتاب «برخیزید» مشتمل بر خاطرات شفاهی سیدحمید شاهنگیان از آهنگسازان و پیشكسوتان موسیقی انقلاب یكی از مهم‌ترین آثار مكتوب مرتبط با تاریخ تولید سرودها و ترانه‌های انقلابی است كه در سال 1398 با مصاحبه محمدجواد كربلایی و مرتضی قاضی و تحقیق و تدوین روح‌الله رشیدی توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پیش روی مخاطبان قرار گرفت.

این كتاب به واسطه گفتگوهای مبسوطی كه محققان و تدوین‌كنندگان اثر با سیدحمید شاهنگیان داشته‌اند، یكی از مهم‌ترین مراجع مورد وثوق مرتبط با تاریخ شفاهی موسیقی انقلاب اسلامی است كه می‌تواند در برگیرنده شناخت ابعاد جدیدی از فرهنگ و هنر مردمی انقلاب باشد. چارچوبی كه در آن توجه به این قسمت از فعالیت‌های فرهنگی هنری هنرمندان و مردم در جریان انقلاب اسلامی به شدت مهم و ضروری است و می‌تواند روایت یكی از مسیرهای رو به پیشرفت فعالیت‌های فرهنگی در كشورمان را پیش روی مدیران و سیاستگذاران این عرصه قرار دهد.

فرآیندی هدفمند با حضور تمام اقشار جامعه كه در آن دوران نهایت تلاش خود را به واسطه همدلی و همراهی كه داشتند برای تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی انجام دادند و شرایطی را فراهم آوردند تا به واسطه ابزار فرهنگ و هنر، فرهنگ انقلابی را به سمت پیروزی رهنمون سازند. فضایی كه قطعاً قسمت مهمی از تاریخ انقلاب اسلامی را رقم زده اما بسیاری از مردم با آن آشنا نیستند و در این مسیر چه بهتر كه مجموعه‌های فرهنگی و هنری فعال در این عرصه بتوانند از دریچه فرهنگ و هنر به انعكاس آنچه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پس از آن صورت گرفت، بپردازند.

آنچه در پروژه «خاطره‌بازی با اهالی موسیقی انقلاب» انجام می‌گیرد، فقط محدود به انعكاس فرازهای كتاب «برخیزید» نمی‌شود.

در این شماره از این سلسله گزارش به انعكاس خاطرات شفاهی سیدحمید شاهنگیان آهنگساز و نوازنده موسیقی از روزهای منتهی به حضورش در واحد موسیقی سازمان صداوسیما و برخی ملاقات‌هایش با امام راحل پرداخته‌ایم كه در بخشی از كتاب «برخیزید» مورد توجه محققان و پژوهشگران مرتبط با تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران و دفاع مقدس قرار گرفته است.

حمید شاهنگیان در این بخش از كتاب «برخیزید» ضمن ارائه توضیحاتی درباره تولید و اجرای سرود حین ورود تاریخی حضرت امام خمینی (ره) به كشورمان در فرودگاه مهرآباد و بهشت زهرا (س) خاطرات جالب توجهی دارد.

وی در این بخش از خاطرات خود كه به روایت اجرای سرود در فرودگاه مهرآباد مربوط بود، توضیح داده است: چون قرار بود اجرای سرود فرودگاه در سالن سرپوشیده انجام بگیرد، برای همین، تعداد نفرات گروه فرودگاه را كمتر در نظر گرفتیم. اعضای این گروه از نظر فنی آماده‌تر بودند. اگر به بهشت زهرا (س) هم می‌رسیدیم، باز همین گروه نزدیك تر به میكروفن قرار می‌گرفتند. چون این گروه بهتر می‌خواندند، در همه اجراها اینها را می‌گذاشتیم جلوی میكروفن.

در آن شرایط، حق انتخابمان هم كم بود. تعداد بچه‌هایی كه خوب می‌خواندند كم بودند، بنابراین نمی‌توانستیم برای كل این دو گروه، بچه‌هایی را بگذاریم كه صدایشان خوب بود. این بچه‌ها حرفه‌ای نبودند ولی استعدادهای خوبی در جمعشان وجود داشت. نهایتاً گروهی كه صدای تنور و همه صداهای لازم را داشت، در فرودگاه حاضر شد.

قرارمان این بود كه گروه اول بعد از اجرای سرود «خمینی ای امام» در فرودگاه، سریع خودشان را برسانند به بهشت زهرا (س) و به گروه دیگر بپیوندد و سرود «برخیزید» را بخوانند.

خود من با گروه كوچك‌تر رفتم فرودگاه. موقعی كه می‌خواستم حركت كنم، فكر كردم اگر خودم نرسم به بهشت زهرا (س) ناهماهنگی‌هایی پیش می‌آید و در آن اوضاع شیرتو شیر، گروه بدون سرپرست و فرمانده باقی می‌ماند. آقای شمسایی و صبحدل هم قرار بود با ما در فرودگاه باشند. دیدم این‌طوری احتمال خطا و ناهماهنگی وجود دارد. یكی از بچه‌های گروه بهشت زهرا (س) را كه یكی دو سال از بقیه بزرگ تربود، صدا كردم و به او گفتم در غیاب من شما فرمان شروع را خواهید داد. به بچه‌ها توصیه كردم كه اگر من نرسیدم، این جوان می‌گوید كه چه زمانی شروع كنید. «یك دو سه» ابتدای سرود را او خواهد گفت و بعد شما شروع كنید. البته فرض ما این بود كه خودم به بهشت زهرا (س) می‌رسم و این جوان را برای روز مبادا انتخاب كردم. اتفاقاً هم این تدبیر به كار آمد.

بچه‌ها غالباً كم تجربه و كم سن و سال بودند و احتمال می‌دادیم نتوانند فضای حضور امام را مدیریت كنند و كارشان خراب شود. به این دلیل از قبل به آنها تذكر داده بودیم كه از دیدن امام یك دفعه ذوق زده نشوند و صف‌هایشان را به هم نزنند. اگر صف‌هایشان به هم می‌خورد، به لحاظ روانی در خواندنشان هم اختلال ایجاد می‌شد. آنها یاد گرفته و تمرین كرده بودند كه كنار هم دیگر سیخ بایستند و گوش‌هایشان به نفر بغلی باشد. نفس‌هایشان را با هم تنظیم كرده بودیم. باید باهم نفس می‌كشیدند. اگر اینها جا به جا می‌شدند، دیگر همه چیز به هم می‌خورد. خیلی اصرار كرده بودیم كه هیچكس تكان نخورید. این بچه‌ها هم انصافاً همه نكات را رعایت كرده بودند.

هنگام اجرا در فرودگاه مهرآباد، قرار بود وقتی كه حضرت امام وارد سالن می‌شوند، آقای حمید یگانه كه صدای باس خوبی داشت، بگوید «خمینی ای امام». این در واقع هم به جای همان «یك دوسه» شروع بود، هم باعث می‌شد كه توجه‌ها به طرف ما جلب شود. چون او هم صدای خیلی زیبا و باسی داشت، مطمئن بودیم از پس كار برمی آید. حضرت امام تشریف آوردند. درست در آن لحظه‌ای كه قرار بود حمید بگوید خمینی‌ای امام، میكروفنی كه دست او بود خاموش شد. حالا امام هم وارد سالن شده‌اند و مردم دور ایشان ریخته‌اند و سالن حسابی شلوغ است. همه هم دارند از هرجا سرك می كشند كه امام را نگاه كنند. طفلك بچه‌های گروه هم سیخ ایستاده بودند. حمید یگانه كه دید میكروفن كار نمی‌كند، برگشت به طرف من و گفت: «صدا قطع است.». دیدم اگر تاخیر كنیم، برنامه به هم می‌ریزد. گفتم: «عیبی ندارد. همین طوری بگو. بدون میكروفن بگو». حمید برای اینكه صدایش در بیاید و همه را متوجه كند، هرچه توان داشت به دیافراگمش فشار آورد و چنان بلند گفت «خمینی ای امام» كه باور كنید تمام سالن فرودگاه در یك لحظه سكوت كرد. به محض اینكه آنها سكوت كردند، بچه‌های هم شروع كردند. خیلی جالب شد.

در تمام مدتی كه بچه‌ها سرود می‌خواندند، حضرت امام با همان روحیه‌ای كه بعدها همه با آن آشنا شدند، در سكوت كامل گوش می‌كردند. نه نگاهی، نه تحسینی، نه خنده‌ای، نه اخمی، هیچ چیز! خیلی معمولی نشسته بودند و گوش می‌كردند. یكی از كارگردان‌ها كه آن زمان هم معروف بود، بعداً به من می‌گفت: «من داشتم شاخ در می‌آوردم كه این سرود و تنظیم و این نظم و این حساب و كتاب و این شعر یكهو از كجا درآمد». البته آنها چون خیلی با جریان انقلاب سر و سری نداشتند، برایشان خیلی ناگهانی و جالب بود، ولی خیلی‌ها سه چهار هفته بود كه خمینی‌ای امام را می‌خواندند.

سرود كه تمام شد، بچه‌ها كمی ایستادند تا امام را ببینند. بعد آمدند پایین تا وقتی امام سوار ماشین می‌شود، ایشان را از نزدیك ببینند. این فرصت برای اعضای گروه دست داد. بچه‌ها سر راه امام ایستادند و امام را از نزدیك و داخل اتومبیل دیدند.

مرتبط با این خبر

  • اهدای «قلب» یك آهنگساز به اهداكنندگان اعضا

  • اجرای سینا سرلك با «راز» در آمریكا

  • اركستر سمفونیك تهران در وحدت

  • تك آهنگ «كولی بند» به یاد «جیپسی كینگز»

  • تاریخ موسیقی ایران از اساطیر تا پهلوی

  • مناجات خوانی در ایران

  • بزرگداشت یك خواننده موسیقی سنتی

  • خانم‌ها جسورانه‌تر وارد حوزه‌های مختلف موسیقی شوند

  • نمایشگاه موسیقی كودك

  • «گلخند» شنیدنی شد