display result search
كتاب «اصناف تصنیف: پژوهشی تاریخی- تحلیلی در باب فرمهای موسیقی ایرانی_ اسلامی از قرن سوم تا قرن چهاردهم» با تالیف امین هراتی توسط نشر خُنیاگر منتشر شد.
شهاب منا پژوهشگر موسیقی و ناشر كتاب «اصناف تصنیف» در گفتگو با خبرنگار مهر ضمن اشاره به ویژگیهای این كتاب موسیقایی كه به تازگی با تالیف امین هراتی پیش روی مخاطبان و علاقه مندان موسیقی قرار گرفته توضیح داد: این اثر نخستین پژوهش مبسوط و مستقل در حوزه فرمشناسی با رویكرد تاریخی-تحلیلی در موسیقی ایرانی-اسلامی به زبان فارسی است كه در قالب كتاب منتشر میشود و حاصل مطالعه، تأمل و تحلیل چند ساله مؤلف بر رسالات موسیقایی و متون كهن مرتبط است كه در بستر تاریخی با رویكردی تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. البته گستره تاریخی و جغرافیایی، تعدد و تنوع سنّتها و مكاتب هنری و همچنین انعطاف فرم در برداشتها و خلاقیتهای آهنگسازان، امكان ارائه نتیجهگیریهای قطعیِ حاصل از تصور یك سیر خطی منطقی در تكوین فرمهای موسیقایی را اگر نگوییم غیرممكن، بسیار دشوار ساخته است.
امین هراتی نیز در معرفی اثر پژوهشی خود توضیح داده است: یكی از بنیادیترین اصطلاحات مقوله فرمشناسی در فرهنگ موسیقی ایرانی_ اسلامی، اصطلاح «تصنیف» است. این اصطلاح، قرنها بهكار میرفته و بهعنوان یكی از كلیدواژگان مبحث فرم در این فرهنگ موسیقایی موردِنظر بوده است، چنانكه بنابر آگاهی نگارنده، حدوداً از اواخر قرن هشتم هجری، مباحث فرمشناسی رسالات ذیل عنوان «اصناف تصنیف» قرار گرفته است. از همینرو، درك معنای لغوی و اصطلاحی واژه «تصنیف»، چه بهعنوان یك لغت غیرموسیقایی و چه بهعنوان یك اصطلاح تخصصی موسیقایی، راهگشای برخی مفاهیم و تعاریف مرتبط و مطروح در فرمشناسیِ موسیقی ایرانی_ اسلامی بهحساب میآید.
پرسش این پژوهش، همانا چگونهبودگی و نه چیستی فرم و سیر تحول آن در تاریخ موسیقی ایران است كه از مواجهه نگارنده با چگونهبودگی، مفهوم و كاركرد فرم در موسیقی دستگاهی ایران سربرآورده است. بااینحال، در سرآغاز كتاب، گذری اجمالی بر چیستی مفهوم فرم نیز شده است. هدف غایی نیز، دستیابی به پاسخ پرسش اساسی پژوهش، از طریق مطالعات و بررسیهایی تاریخی- تحلیلی بوده است.
درباره شیوه پژوهش نباید از نظر دور داشت كه معیارهای مطالعات نظری در موسیقی ایران در اوایل سده اخیر بیشتر مبتنی بر ملاكقراردادن تعاریف، موازین، مختصات و معیارهای موسیقی كلاسیك غرب بوده است. امروز تقریباً همگان میدانند كه این دست ارزیابیها، با احترام به تمام بزرگانی كه بر آن محور دست به پژوهش و تألیف آثاری زدهاند، نتایجی مبتنی بر واقعیت و مختصات موسیقی ایرانی نخواهد داشت، چنانكه در چهل پنجاه سال اخیر حتی موسیقیپژوهان غربی نیز به این امر اقرار داشتهاند و نقدهایی بر این رویه وارد كردهاند. بااینحال، عدم تمسك به معیارهای موسیقی غرب بهمعنای طرد یا بیتوجهی به آنها نیست، بلكه هدف پرهیز از تخطئه مختصات ذاتی و غیرقابل انكار موسیقی ایرانی- اسلامی و گریز از انطباق جبری و قهریِ ویژگیهای این موسیقی با معیارهای موسیقی غربی است.
فرمهای «موسیقی ایرانی اسلامی» كتاب شد/ خواندن «اصنافِ تصنیف»
درباره پیشینه پژوهش باید یادآور شد كه در حوزه فرمشناسی، بهویژه در دهههای اخیر، پژوهشهای نسبتاً اندك و البته بسیار ارزشمندی، چه در قالب آثاری مستقل و چه در خلال دیگر آثار، ارائه شده است. نگارنده در این كتاب، با بهرهمندی از پژوهشهای ارزنده در دسترس، تا آنجا كه بر وی امكانپذیر بوده كوشیده است، حاصل پژوهشهای گذشته از نظر و بهره و ذكر دور نماند.
دیگر منابع مورد استفاده در این پژوهشْ رسالات موسیقی و آثار مكتوب تاریخیِ مرتبط بودهاند كه نگارنده كوشیده است تا حدّ امكان به جمعآوری و مطالعه این منابع ارزشمند اهتمام ورزد. اما دو نكته را نباید از نظر دور داشت: نخست، اشاره به تعدد نسخ خطی در كتابخانهها، موزهها و مجموعههای شخصی اطراف و اكناف عالَم است كه گرچه در یكی دو دهه اخیر و با افزایش امكانات رسانهای امكان دسترسی پژوهشگران به این منابع بسیار توسعه و تسهیل یافته است، هنوز دسترسی به برخی از نسخ با دشواریهایی مواجه است. دوم، با توجه به آنكه منابع مكتوب موجود موسیقی ایرانی_ اسلامی، حداقل به پنج زبان عربی، فارسی، آذری، تركیِ عثمانی و هندی نگاشته شدهاند، به دلیل عدم آشنایی نگارنده با زبانهای آذری، تركی عثمانی و هندی، بهناچار از مطالعه و بهرهمندی آثار نگاشتهشده به این سه زبان صرف نظر شد و كوشیده شد تا حدّ امكان، محور مطالعه، بر منابع فارسی و عربی متمركز باشد.
بههرروی، كمینهكوشش نگارنده و كمترین آورده این پژوهشْ شاید یادكَرد سنّتهای گسسته و پیوسته مفهوم و چگونگیبودگی فرم در فرهنگ موسیقی ایرانی_ اسلامی، براساس آثار مكتوبِ مورد بررسی بوده باشد و نكتهای كه كراراً باید بر آن تأكید داشت آن است كه آنچه در پایان این مجموعه بهعنوان چكیدهای از سیر حیات فرمها آورده شده است تنها بیانگر خلاصهای از مندرجات آثار مكتوبِ مورد مطالعه و بررسی درباره آن فرم است و نه دقیقاً نمایشی قطعی و بیچونوچرا از خط سیر تحولات آن فرم؛ بهویژه آنكه شاید توجه به این منابع و نوشتههای بسارزشمند این نتیجه را به ارمغان آورَد كه تقلیل وجوه فرمال یا شبهفرمال موسیقی دستگاهی ایران به پیشدرآمد، چهارمضراب، تصنیف و رِنگ، هرچند بسیار محترم و دلپذیر و بیانگر واقعیتهایی در بستری از تاریخ موسیقی ایران است، با پیشینه این فرهنگ موسیقایی و مستندات مندرج در منابع كهنِ مكتوبِ آن مطابقت ندارد، چنانكه از رهگذر همین برداشتهای تقلیلگرایانه و بهواقع غیرواقعی از مفهوم فرم، عرصه بر شكوفایی نبوغهایی كه بهدنبال ظرف و ساختارهای ریشهمند برای بُروز خلاقیت و در ریختن جوششاند تنگ و مكرّر شده است. خوشبختانه جریان نوینی كه بهدنبال شناخت علمی و بهرهمندی عملی و اجرایی از این قابلیتهای كهن اما ناآشكار بوده است، از یكی دو دهه گذشته و با تلاشهایی ارزشمند و البته مبتنی بر تجربیاتی نوپا آغاز شده و در حال جوانهزدن از بطن سنّتهای زنده و فراموششده است و امید است كه در گذر زمان رو به كمال رود.