موسیقی تنهاترین با شعری از حسین صفا و صدای محشن چاوشی تقدیم به شما

نفس تو سینه ی محراب حبس
هوا بغضش گرفته ابر خسته اس
كی از دنیا دلش انقدر خون
كه حتی صبرشم از صبر خسته اس
كدوم خورشید از اینجا گذشته
كه رنگ از روی هر كوهی پریده
كی بازم دردشو با چاه گفته
كی انقدر بار تنهایی كشیده
با اینكه سوگوار و بیقراری
محاله پیش غم از پا بیفتی
دلت میلرزه چون هر لحظه باید
به یاد غربت زهرا بیفتی

حبیب عاشقا و درد مندا
شنیدم هیچ دردی بی دوا نیست
تو هم درمونی و همدرد ای مرد
كسی با دردت اما اشنا نیست

شكم سیرا بدا دنیا پرستا
به حقت زیر تیغ ذوالفقارن
به شوق دیدنت اما هنوزم
یتیما شب به شب چشم انتظارن

با اینكه سوگوار و بیقراری
محاله پیش غم از پا بیفتی
دلت میلرزه چون هر لحظه باید
به یاد غربت زهرا بیفتی

مرتبط با این