display result search
خواننده : مرتضی احمدی
متن ترانه :
شب چله
شب های چله بچه ها چه شور و حالی داشتیم
سماور و قوری و چای رو كرسیمون میذاشتیم
مادر بزرگ قصه می گفت برامون
چه خوب بودش شبهای چله هامون
می گفت كه از مردم شهر قصه
بیاید بگم یه قصۀ درسته
حكایت شاه و وزیر مكار
حكایت آدمای فداكار
حكایت غول و جوون باهوش
حكایت گرگ و فرار خرگوش
حكایت طلسم شهر سنگی
دیو و پری و قصه های رنگی
تموم و با هزار تا آب و تابش
می گفت تا وقتی كه بگیره خوابش
پاشین بیاین كه اول غروبه
حكایت شبهای چله مونه (4)