لوریس چكناواریان گفت: هر هنرمند در طول زمان و در موقعیت مسیر خود را پیدا می‌كند، اثری كه برای كرونا نوشته‌ام، آبستره است چون كرونا چهره ندارد و باید به آن كلی نگاه كرد، این موقعیت چهره و ملودی ندارد.

چكناواریان: موسیقی كرونا بدون ملودی و آبستره است
لوریس چكناواریان گفت: هر هنرمند در طول زمان و در موقعیت مسیر خود را پیدا می‌كند، اثری كه برای كرونا نوشته‌ام، آبستره است چون كرونا چهره ندارد و باید به آن كلی نگاه كرد، این موقعیت چهره و ملودی ندارد.

لوریس چكناواریان، آهنگساز و رهبر اركستر، در هفتمین شب از نت گپ‌های یونسكو، در گفتگو با آرش امینی، پس از پخش بخشی ار اپرای رستم و سهراب گفت: من از كودكی از رادیو صدای شیر خدا را می شنیدم، نمی دانستم مبدا آن زورخانه است اما ضرب ها و صدای قشنگ او مرا تحت تاثیر قرار داد، مبدا آن را پیدا كردم و عاشق این سنت شدم. با فردوسی و رستم و سهراب آشنا شدم. حدود 13 ساله بودم كه با خودم عهد كردم اگر روزی اپرایی نوشتم نخستین آن باید رستم و سهراب باشد. نمی دانستم كار سخت و بزرگی است.

چكناواریان با بیان خاطراتی از نخستین رهبری اركستر در تهران و كسانی كه به نوشته شدن اپرای رستم و سهراب كمك كردند، گفت: قراردادی با وزات فرهنگ برای ساختن اپرای رستم و سهراب داشتم اما به دلیل بدگویی ها این قرارداد لغو شد. من به اتریش رفتم تا با كارل وولف دیدار كنم، فرصت دیدار با او را به سختی به دست آوردم و قطعه اول اپرای رستم و سهراب را برایش اجرا كردم، او همه شرایط را برای من فراهم كرد كه در سالزبورگ بمانم و این كار را بنویسم. در هشت نسخه این كار را نوشتم اما وولف هم از آن خوشش آمد اما به نظر من كاملا غرب زده بود و با آنچه در زورخانه شنیده بودم بسیار تفاوت داشت، آنچه می خواستم نبود. در طول 25 سال 8 نسخه نوشتم، و هر نسخه را برای اركستر متفاوتی؛ برای كر، آكاپلا، و انواع دیگر اما در نهایت برای اركستر بزرگ نوشتم.

وی ادامه داد: وقتی برای اجرا به ایران آمدم، از من پرسیدند كار چقدر طول می‌كشد، گفتم 2 ساعت و 20 دقیقه، بدون توقف، اجرا خواهیم داشت. دوستان گفتند: مردم سالن را ترك می‌كنند. این كار را با اركستر كر ارمنستاناجرا كردیم و من به دلیل سكوت سالن احساس می كردم كه مردم سالن را ترك كرده‌اند، اما وقتی كار تمام شد، سالن از صدای تشویق و فریاد منفجر شد، به سوی مردم برگشتم و دیدم هیچ كس از جایش تكان نخورده است، این بزرگ‌ترین هدیه من در تمام طول عمرم بود كه چنین استقبالی را از 25 سال تلاش گرفتم. حتی وقتی می‌خواستیم از مجموعه خارج شویم، مردم در سرما ایستاده بودند كه از من امضا بگیرند و استقبال از اپرای رستم و سهراب به گونه‌ای بود كه انگار مردم و خداوند می‌خواستند به من بگویند خسته نباشی.

ایران برای من الهام‌بخش است

چكناواریان همچنین در مورد اجرایش در كلیسای سن سول پیس پاریس پس از زلزله بم، گفت: من در ارمنستان بودم، وقتی این اتفاق افتاد از ایروان تا چند شهر پیاده رفتم، پولی جمع كردم كه دانشگاه هنر و سالن كنسرت ساختیم. می خواستم تا بم پیاده بروم و پول جمع كنم چون معتقدم هر جا اتفاق بدی می افتند قبل از ساختن هر چیزی باید به بازسازی فرهنگ رفت و دل مردم را خوش كرد. تصمیم گرفتیم كنسرت برگزار و پولی جمع كنیم كه بتوانیم به بازسازی بم كمك كنیم و اولین كنسرت، اجرا كلیسای سن سول پیس درپاریس بود.

امینی با اشاره به اركستراسیون و سازهای متفاوت در كار چكناواریان، و همكاری با بزرگان موسیقی ایران، به پخش بخشی از آهنگ سیمرغ پرداخت و از وی خواست درباره آن توضیح بدهد. چكناواریان، نیز در پاسخ گفت: باله سیمرغ را برای این ساختم كه یك اركستراسیون پلی فونیك باشد و با همكاری فرامرز پایور آن را با سازهای ایرانی هماهنگ كردم، چون سازهای ایرانی هم نوازی می كنند. این كار اولین پارتیتور برای سازهای ایرانی است كه 35 پیش سال آن را نوشتم كه به صورت باله در تهران، انگلستان و هنگ كنگ اجرا شد، با این ترجمه یك ورژن از اپرای رستم و سهراب را هم برای سازهای ایرانی نوشتم.

امینی، موسیقی چكناواریان را توصیفی دانست و از وی خواست این نوع موسیقی را تشریح كند، چكناواریان گفت: سیمرغ را در آكادمی وین به عنوان پایان نامه برای پیانو نوشتم، این كار بسیار اجرا شده است و نام آن باله دانس فانتاستیك است كه در هفت موومان برای اركستر بزرگ نوشته شده است.

چكناواریان در ادامه گفت: برای تدریس به آمریكا دعوت شدم اما بعد به ایران بازگشتم. ایران را دوست دارم كشور و وطن من است، از همه جا جالب تر است، ادبیات ما بسیار الهام بخش، و از نظر مردمی، فرهنگی، سنتی بسیار ارزشمند است. مثلا زورخانه یا سینه زنی، الهام بخش موسیقی هستند. من نواهای محرم را سال‌ها جمع كردم و اپرای عاشورا را نوشتم، ایران برای من الهام‌بخش است و موسیقی ارامنه هم برای من جذاب بود، چون همیشه قوی بوده است.

هنر نیاز به حمایت مالی دارد

پس از پخش قطعه‌ای از اپرای پردیس و پریسا، چكناواریان گفت: این اپرا ملودیك است و بسیار مورد توجه قرار گرفت. رستم و سهراب، مولانا، سیاوش، پردیس و پریسا و آخرین ساعت زندگی هدایت و ضحاك، هفت اپرایی هستند كه تا امروز نوشته‌ام. مثلا اپرای مولانا سفارش حجت اله ایوبی در زمان معاونت سینمایی بود و قرار بود عباس كیارستمی آن را بسازد كه متاسفانه او را از دست دادیم.

وی ادامه داد: هیچ كدام از آثار اپرایی من نمی‌توانند روی صحنه بیایند چون در ایران اپرا نداریم، بیش از 95 كار در از ده هزار صفحه نوشته‌ام و همه را به موزه موسیقی تقدیم كرده‌ام، البته من آهنگساز خوشبختی هستم كه كارهای بسیاری از ساخته‌هایم اجرا و ضبط شده‌اند. مثلا كار كوروش كبیر را در لندن اجرا كرده ام، بعضی از آثار من ضبط شده‌اند اما كاش اسپانسری داشتم تا دیگر آثارم هم ضبط می‌شدند. برای مثال قطعه‌ای برای غلامرضا تختی نوشته‌ام كه میخواستم برای سالگرد 90 سالگلی او اجرا شود اما به دلیل نداشتن اسپانسر ضبط نشده اما امیدوارم یك روز اسپانسری به میدان بیاید تا بتوانم این قطعه را در اروپا اجرا كنم. علاقه زیادی به تختی دارم. یادم است در دوران جوانی وقتی زلزله‌ای آمد و ما برای این كه مثل تختی باشیم در خیابان ها برای كمك به مردم پول جمع كردیم.

چكناواریان گفت: شاید حدود سی درصد آثارم اجرا نشده است، برخی از قطعات در طول زندگی یك آهنگساز هیچوقت اجرا نمی‌شوند اما ممكن است این امر بعد از مرگشان صورت بگیرد. موسیقی یكی از خلاق‌ترین هنرهاست و پیچیده ترین تكنیك ها را دارد، اما تا زمانی كه اجرا نشود نمی توانید آن را بشنوید، بسیاری كارها صد سال بعد از مرگ هنرمند اجرا می‌شود. من حالا 83 سال دارم امیدوارم شرایطی پیش بیاید كه در طول عمر باقی مانده از زندگی ام، بتوانم چند كار دیگر را ضبط كنم و چند كار را چاپ كنم كه برای بعد از من باقی بماند.

یك كشور بدون فرهنگ، ارزشی ندارد، هر قدر هم ثروت داشته باشد بدون فرهنگ ارزش ندارد اما این تاج فرهنگ را بر سر مردم نمی‌گذاریم. ما آدم‌های پولدار زیادی در كشورمان داریم، باید بتوانیم آن‌ها را متقاعد كنیم كه از اهالی فرهنگ و هنرمندان حمایت كنند، چون این چنین به مملكت خود خدمت كرده‌اند، باید كاری كنیم كه دو هزار سال دیگر فرهنگی ساخته باشیم.

هنر كرونایی، آبستره است

امینی به همكاری كیارستمی و چكناواریان اشاره كرد و وی در این باره توضیح داد: در دوران جوانی من برای فیلم های بسیاری موسیقی می‌ساختم. یك بار عباس كیارستمی خواست برای فیلمش موسیقی بساز، فیلم او را دو بار دیدم اما در نهایت به او گفتم كه فیلمت نیازی به موسیقی ندارد چون خودش یك موسیقی است. كیارستمی در آن هنگام خیلی ناراحت شد و اتاق را ترك كرد. واقعیت این است كه من دنبال پول نبودم و واقعا به نظرم فیلمش نیازی به موسیقی نداشت، كیارستمی خودش بعد از چهل سال در جایی این داستان را تعریف كرد و فهمیدم كه او متوجه شده واقعا فیلمش نیاز به موسیقی نداشته است، بعد از آن دیگر دنبال موسیقی برای فیلم‌هایش نبود.

چكناواریان درباره اجرای مجموعه عاشقانه‌هایش گفت: من همیشه عاشق هستم، عشق برای من موضوع مهمی است، اگر عشق نباشد احساس می‌كنم مرده ام، عشق مثل آب برای گل است، مجموعه كارهای عاشقانه‌ام، كلاسیك است و شعرهای آن را هم خودم گفته ام. اگر عاشق نباشم نمی‌توانم آهنگ بنویسم، عشق باعث تولد اثر هنری می‌شود، همه هنرمندان مثل مادرانی هستند كه با عشق فرزندان خود را متولد می‌كنند. عشق همه جا هست، هر اثر هنری درونش عشق وجود دارد.

وی درباره كار تازه منتشر شده‌اش درباره كرونا، عنوان كرد: هر هنرمند مسیر خود را پیدا می‌كند، كارهای جدید من موسیقی آبستره است، اثری كه برای كرونا نوشته‌ام، این ویژگی را دارد،كرونا چهره ندارد و باید به آن كلی نگاه كرد. برخی احساسات آبستره هستند، وقتی اثری را گوش می‌دهید، باید بر اساس آنچه ساخته شده بشنوید، نه این كه بگوییم چون ملودی ندارد، نمی‌خواهیم آن را بشنویم.

چكناواریان با اشاره به اجرای سفمونی 5 بتهوون با اركستر لندن گفت: این سمفونی را با ریتم متفاوتی اجرا كردم و بر اساس آن نسخه اصلی و دست نویس خود بتهوون را روی صحنه بردم، بتهوون تاج آهنگسازهاست، باخ مثل یك پیامبر است، موتزارت یكی از نابغه هاست اما بتهوون یك شخصیت عجیب است، خیلی ها از نوشته ها و كارهای او اجرا شده است اما باید با كارهای او آشنا شویم. مثلا شوبرت در جوانی مرد اما آثار بسیاری را نوشته است، باور كردنی نیست كه در سی و یك سالگی یك نفر بتواند این همه كار بنویسد.

وی در پایان گفت: برای من بسیار الهام بخش است كه می‌بینم امروز و در این شرایط دشوار مردم همراه ما هستند و از این طریق هم ما را می‌بینند. حرف آخر من این است:

دست به دست هم دهیم و با هر آنچه كه داریم از هنر و ثروت و زمان، فرهنگ این مرز و بوم را زنده نگه داریم؛ چون اولین و مهم ترین موضوع در بازسازی یك كشور، فرهنگ آن كشور است كه تضمین كننده و سازنده آینده درخشان آن كشور خواهد بود.

مرتبط با این خبر

  • كیوان ساكت در تالار وحدت درخشید

  • كنسرت‌های علیرضا قربانی 4 شب دیگر تمدید شد

  • مهین زرین‌پنجه آهنگساز و نوازنده پیانو درگذشت

  • سرود «یك جمع مهربان» در استان فارس

  • انتشار یك آلبوم پرابهام

  • خاطره بازی عاشقان سینما با اركستر سمفونیك موسیقی فیلم

  • كتاب «دین و موسیقی در ایران معاصر» رونمایی شد

  • برگزاری فصل چهارم كنسرت‌های عرفان طهماسبی در تهران

  • حنجره زخمی زاگرس در تالار اندیشه

  • كنسرت «نوای آفتاب» و حمید حامی