display result search
آلبوم «رواق» به آهنگسازی احمد رضاخواه، خوانندگی مجتبی عسگری و همراهی گروه «سپهر» در ژانر موسیقی ایرانی پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
«رواق» عنوان یكی از تازه ترین آثار منتشرشده در فرآیند تولید و فروش محصولات موسیقایی است كه طی روزهای اخیر به آهنگسازی احمد رضاخواه، خوانندگی مجتبی عسگری و همراهی گروه «سپهر» توسط نشر «ماهور» در ژانر موسیقی ایرانی در دسترس علاقه مندان این حوزه قرار گرفته است.
پریسا كاشفی نوازنده تار و همخوان، المیرا مردانه نوازنده كمانچه، نجمه صغیر نوازنده عود، احسان عابدی نوازنده نی و همخوان، فرید خردمند نوازنده تمبك و بندیر، احمد رضا خواه نوازنده سنتور گروه اجرایی این آلبوم را تشكیل می دهند.
در توضیحات تكمیلی این آلبوم آمده است:
از زمانی كه ایده استفاده از فنون و مصالحِ آهنگسازیِ قدیم، با الگوهایی از آهنگسازانِ جوانِ معاصر و یا آثارِ بازنوازی شده ایرانیانِ دربارِ عثمانی، مطرح شده و اینجا و آن جا پیروانی پیدا كرده، همه چیز نشان داده است كه به كارگیریِ این فنون و مصالح می تواند هیچ تعارضی با هویتِ موسیقیِ كلاسیكِ ایرانی نداشته و تنها در جهتِ غنی كردنِ آن به كار رود.
ادعای هویتمند بودن دورهای ریتمیكِ كشورهای همسایه و خویشاوندهای تاریخیِ ما، جز در موارد خیلی معدود (مثل دور وحده یا مقسوم) بی پایه است. بسیار بعید است كه كسی با شنیدن ادوار سماعی ثقیل و «آكساك سماعی» كه اتفاقاً در همین آلبوم حاضر به كار رفته اند، به یاد موسیقی عربی یا عثمانی بیفتد.
علاوه بر این، به كارگیری این فنون و مصالح در قسمت های غیر بداهه نوبت اجرایی رایج موسیقی ایرانی، كه عموماً با پیش درآمد شروع و به تصنیف ختم می شود، نشان داده كه آن ها هیچ گونه تعارضی با خصلت های اصلی این نوبت، كه هسته مركزی اش بخش های با وزن آزاد و بداهه یا نیمه بداهه است، ندارند و بخش های مكمل ضربی و آهنگسازی شده می توانند، با استفاده از این فنون و مصالح، به خوبی و بدون اینكه باز خدشه ای به هویتِ موسیقی كلاسیك ایرانی وارد شود، با آن هسته مركزی هم نشینی داشته باشند.
آلبوم حاضر یك بار دیگر این واقعیت را به نمایش می گذارد؛ جایی كه حتی آهنگساز اثر با استفاده از فنون چندصدایی متناسب با موسیقی كلاسیك ایرانی، كه البته خارج از بحث مربوط به فنون و مصالح آهنگسازیِ قدیم است، بر ادعایی صحه می گذارد كه پیش از این در موقعیت های مختلف مطرح كرده بودم. یعنی اینكه چندصدایی (و البته نه شكلِ خاص و شدیداً هویتمند آن) لزوماً خصلت هویت ساز ندارد.
آنچه در این مجموعه می شنویم هم نشینی متناسب تفكر آهنگسازانه است با سنت بداهه پردازانه و این «تفكر آهنگسازانه» كه چه قدر خوب می شد اگر به جای آن، مطابق آنچه در فرهنگ های تركی و تاجیكی، با سبقت گرفتن از ما در به كاربردن اصطلاحات فارسی رواج دارد، می گفتیم «تفكر بسته كارانه»، چیزی جز هماهنگ سازی عناصر مختلف یك اثر در یك طرح ساختاری از پیش فكر شده نیست.
این دقیقاً همان چیزی است كه اصطلاح «بسته كاری» به جای و به معنی «آهنگسازی» به آن دلالت می كند: بستن و پیوستنِ عناصرِ مختلفِ موسیقایی، ریتم و ملودی و كلام و رنگِ صوتی و غیره، به یكدیگر در تركیبی مستحكم و منسجم، به طوری كه، در همه جای اثر، یكی دیگری را تأیید كند و همه با هم كلّیتی یكپارچه بسازند. این دقیقاً با آنچه متضادِ كلمه «بستن»، یعنی «گشادن»، القا می كند در تعارض است؛ این همان «فراهم آمدن» و «جمع آمدن» است كه محتوای معناییِ آن بسیار نزدیك است به واژه فرنگیِ «كُمپوزیسیون»، به معنای «تركیب بندی» كه دلالت بر آهنگسازی دارد.
اثرِ حاضر یكی دیگر از جلوه های این هم نشینی است كه در یك دهه اخیر نمونه های كمی نداشته است.
احمد رضاخواه، مؤلفِ اثر، بسته كاری های متكی بر ایده های نو و یا نو شده را در كنار ساز و آواز اساساً سنتی نشانده و كلیتی همگن خلق كرده است. در این كلیت همگن، بسته كاری ها كیفیتی مقتصدانه و حساب شده با چاشنی ذوق سلیم موسیقایی دارند.
یقیناً هیچ فرمول یا دستورالعملی خود به خود منجر به خلق آثار شایسته توجه و زیبا نمی شود. خلق چنین آثاری، علاوه بر دستورالعمل، نیازمند درك صحیح از آن و كاربست صحیح آن است و در نبود چنین شرایطی، چه بسا دستورالعمل به ضد خود تبدیل شود. فرمول های فُرمال، كه اساساً به منظور حفظ انسجام و انرژیِ قطعه پیشنهاد و انتخاب می شوند، می توانند، درصورت استفاده نادرست از آنها و عدم رعایت نسبت های زمانیِ میان اجزا و بخش های آن، اثر را، برعكس، به سمتِ عدم انسجام و «گشادگی» سوق دهند و شایستگی دریافت صفت «بسته» (اثر، قطعه آهنگسازیشده) را از آن سلب كنند.
بسته كاریهای رضاخواه را چنین خطری تهدید نمی كند. آنها مقتصدانه و صرفه جویانه و بنابراین، هنرمندانه اند. حتی قطعه «سماع»، كه به نظر می رسد استفاده اش از فرمول های ریتمیكِ متعدد سخاوتمندانه است (چیزی كه باید عمیق تر بررسی شود، چراكه نه تنها آزاردهنده نیست، بلكه خوشایند هم هست) «بستگی» های فُرمالی دارد كه شیرازه آن را قوام می بخشد.