خواننده : علیرضا عصار

شاعر : پروین اعتصامی

متن ترانه :
محتسب ، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست ، این پیراهن است افسار نیست
گفت: مستی ، زانسبب افتان و خیزان می روی
گفت: جرم ِ راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: می باید تو را تا خانه ی قاضی برم
گفت : رو صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت: نزدیك است والی را سرای ، آنجا شویم
گفت: والی از كجا در خانه ی خمّار نیست
گفت: تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه ِ مردم ِ بدكار نیست
گفت : دیناری بده پنهان و خود را وا رهان
گفت: كار شرع، كار ِ درهم و دینار نیست
گفت: از بهر ِ غرامت جامه ات بیرون كنم
گفت: پوسیده است،جز نقشی زپود و تار نیست
گفت: آگه نیستی كز سر در افتادت كلاه
گفت: در سر عقل باید بی كلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی ، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهوده گو ، حرف ِ كم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم ، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا كسی هشیار نیست

مرتبط با این