display result search
طی دهه های گذشته اهنگسازان بیشتر بر اساس غزلهای مولانا دست به خلق اثاری زدهاند اما شما در البوم "شمس جان" حكایت "كنیزك و پادشاه" از مثنوی را به صورت موسیقایی روایت كردید كه مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. این سوال مطرح است كه داستانهای مثنوی چه قدر قابلیت همنشینی با موسیقی را دارند و چرا تا به امروز كمتر به آن پرداخته شده است؟
اینكه مثنوی با " بشنو از نی " آغاز میشود خود از عنایت و اقبال مولانا به موسیقی حكایت میكند و بطور كلی در جهان معناشناختی و نشانه شناسی او سازها و نغمات، ناظر بر القاء معانی و تفكرات دلربای عارفانه است. در خصوص خلق اثر بر مبنای حكایات مثنوی به لحاظ اینكه موسیقی ملازم روایت است ناگزیر از ارتباط گریزناپذیر چند قطعه با یكدیگر برای تكمیل خط سیر حكایت هستیم و طبعاً كار بر روی حكایات مثنوی حساس تر از انجام و فرجام موسیقایی غزلهای مولاناست ولی لزوم این پیوستگی و شیدایی و ارتباط گریز ناپذیر حسّی و معنایی قطعات با یكدیگر كلنجار جذابی برای من بود.
اشعار مولانا چه قدر قابلیت مواجه با موسیقی ایرانی را دارد و به طور كلی چه تناسبی با موسیقی ایرانی برقرار میكند؟
مولانا خود به روشنی پاسخ این سوال را داده است:
"ای چنگ پرده های سپاهانم آرزوست
وی نای، ناله خوش سوزانم آرزوست
در پرده حجاز بگو خوش ترانه ای
من هدهدم صفیر سلیمانم آرزوست
این علم موسقی بر من چون شهادتست
چون مومنم شهادت و ایمانم آرزوست"
مولانا به روشنی با موسیقی ایرانی آشنا بوده و تناسب شعر و موسیقی كلام نیز در جای جای آثار منظوم او مشاهده میشود. بطور كلی آداب دانی شاعران قرون هفتم و هشتم در موسیقی بیش از دوره های دیگر شعر فارسی است و با مطالعه آثار مولانا و خواجوی كرمانی و سعدی و حافظ براحتی این انس و الفت قابل تشخیص است.
مولانا در اشعارش مكرر به سازهای مختلف اشاره كرده است. می توان این مسئله را به نوع دلبستگی جنون آمیز شاعر به موسیقی و جاری و ساری دانستن موسیقی در اشعارش معنا كرد؟
توجه كنید كه نگاه مولانا به سازها عموماً ناظر بر استعاره است اما اگر شناخت او از شیوه های نوازندگی و شكل و صدادهی سازها عمیق و جدی نبود كاركرد استعاره ها گنگ و مبهم از كار در می آمد.به این بیت مولانا توجه كنید:
"تو بمال گوش بربط كه عظیم كاهلست او
بشكن خمار را سر كه سر همه شكست او"
جدای از بحث معنایی اشاره طنازانه مولانا به هیات و هیبت فربه كاسه بربط و نسبت دادن كاهلی به آن بسیار شیرین است یا در مقابل رباب را از منظر هیات و شكل و جنس ساخته شده به جسمی لاغر تشبیه كرده است:
"تو خموش آخر كه رباب گشتی
كه به تن چو چوبی كه به دل چو مویی"
در مورد این دلبستگی و جان بخشی مولانا به سازها مثالها فراوان است ولی یكی از لطایف شعر مولانا توسل به محسوسات برای بیان غیر محسوسات است و در مورد استفاده از نام سازها هم بیشتر مقصود و مطلوب مولانا بیان مكاشفات و احوال درونی خویش است:
"چو نایم ببوسد چو دفم زند
چه خوش چنگ در زد به قانون من"
چه قدر می توان از اندیشه های طرح شده در شعر مولانا برای خلق اثار موسیقایی بهره برد؟
اشعار مولانا هم در بحث موسیقی شعر و هم اشراف غریب او بر ریتم به روشنی در بین شاعران دیگر متمایز و از بهترین نمونه های شعر فارسی است امّا غنای اندیشه والای او و خلاقیت های شگفت آورش در طرح خیال پردازانه امور معنویست كه شعر او را تبدیل به خزانه ای از معانی بلند جهت خلق آثار موسیقی شاخص كرده است.
با توجه به اینكه ردپای موسیقی عرفانی در همه اثار شما از " كولی كوبی " و " قلندروار" تا "شمس جان" شنیده میشود میتوان گفت اشعار مولانا با موسیقی عرفانی پیوندی ویژه، عریان و مشخص تری دارد؟
بله این پیوند شعر مولانا با موسیقی عرفانی در موسیقی شعرسالار ایران به وضوح وجود دارد ولی درك این پیوند و جاری و ساری كردن معنا و فحوای مورد نظر مولانا در سیر موسیقایی مناسب مستلزم فهم ادبی و معرفت قلبی است. او در جایی میگوید:
"نتانم بُد كم از چنگی ، حریف هر دل تنگی
غذای گوشها گشته به هر زخمی و هر تاری"
و در جایی دیگر اشاره میكند:
"چون چنگم و از زمزمه خود خبرم نیست
اسرار همی گویم و اسرار ندانم"
بدون رهیافت به عالم معنایی شاعر و صرفاً با آهنگین كردن شعر او پیوند همدلانه و موثری بین شعر و موسیقی پدید نمی آید و این البته منحصر به شعر مولانا نیست.
به عنوان یك آهنگساز چه راهكاری میتوان در ساخت آثار موسیقایی بر اساس اشعار و حكایتهای مولانا در نظر گرفت كه مخاطب امروزی كه با تغییر ذائقه روبروست و كمتر به اشعار شاعران گذشته توجه دارد ، را جذب كرد و با گذشته آشتی داد؟
شاید چندان با شما موافق نباشم كه باید راهكاری برای آشتی عموم مخاطبان با جان و جهان اندیشه مولانا پیدا كرد! اندیشه مولانا مخاطب خاص خود را دارد و نیازی به لطایف الحیل برای جذب مشتری ندارد. بقدر كافی به بهانه این جذب مخاطب و آشتی عوام الناس با شعر مولانا آثار موسیقایی فرومایه و نمایش های متظاهرانه و ریاكارانه در بسیاری از اجراها شنیده و دیده میشوند. گفتمان موسیقایی تجاری_خانقاهی بسیار حقیر و مبتذلی به پایتختی قونیه در سالروز تولد و درگذشت مولانا شكل میگیرد و مجالسی در خانه ها و خانقاهها و لنگرخانه های تقلبی این شهر توسط مدعیان دروغین پیروی از مولانا و مطربان اجیر شده شكل میگیرد و عموم مسافران ساده دل، جامعه هدف این جریان تجاری فریبكار است. در ایران هم از این قبیل دكانها فراوان است و كاسبان مشغول كارند و موسیقی هم بعنوان یك عامل جذاب برای فریب عوام بكار میرود! همانطور كه اشاره كردم یگانه راه تجلی جهان معنایی مولانا در آثار موسیقی، دانش فهم معنوی كلام او و وجود ذهن چالاك و خلاق برای خلق اثری مبتنی بر مبانی زیبایی شناسانه و شور و شیدایی حاكم بر شعر اوست. از سویی اینكه مخاطب با شعر شاعران گذشته بیگانه شده و تغییر ذائقه داده هم مشكل متوجه نهادهای فرهنگی و رسانه هاست. روزگاری در جامعه ایران با هشتاد و پنج درصد بیسواد، برنامه رادیویی گلها كه از سال ١٣٣٥ به همت داوود پیرنیا و مدیران فهیم بعد از او تولید و پخش میشد موجب رونق انتشار دیوانهای اشعار شاعران شد.